عاشورا از اسلام تا اسلام
عاشورا، همچون کوهی است عظیم به وسعت تاریخ، به
زیبایی جلوه الهی و بهرنگ خونِ سیدالشهدا. قیام امام حسین (ع)
مانند دشت نیست که بتوان تا انتهایش رادید و کرانه هایش را مشاهده
کرد، داستان یک کوه است، از هر طرف میتوان آن را درککرد، میتوان
از آن بالا رفت و از جنبههای متفاوتش بهره برد. پس کربلا داستانی
در دلخود جای داده است که هر چه از آن بگویی، کم گفتهای .
حسین (ع) فرزند دختر رسول اللّه ۶ که ایمان را بر مصلحت مقدم
میداشت. اوپسر علی (ع) است که شجاعت و هیبتش، دشمنان را فراری
میداد و فرزند فاطمه است که در برابر ظلم و ستم میایستد و میسوزد،
ولی کوتاه نمیآید. پس باید حماسهایرا ایجاد میکرد که در تاریخ
بشریت بماند و الگوی حق پرستانِ تاریخ باشد .
او در مدینه
النبی زیسته و با اسلام حقیقی، کاملاً آشنا بود، پس «جامعه
اسلامیمطلوب» را میشناخت. اما انحراف خلافت،اشرافی گریها،ظلم و
ستمها،خاموش کردنیاد و نام جدش رسول اللّه توهین به مادرش زهرا ۸
و سب و توهین به پدرشعلی بن ابیطالب (ع) را دیده و شنیده بود .
بعد از پنجاه سال پس از رحلت پیامبر،«تغییری در فرهنگ اسلام»به
وجود آمد کهبا خودِ اسلام، در تضاد بود.لذا امام شرایط را مناسب دید
که با قیام خود،اصلاحی عظیم درجامعه اسلامی ایجاد کند،اصلاحی که
نه تنها در آن زمان و مکان،بلکه در هر عصر ومکانی،الگو و خواسته
مسلمان واقعی باشد. سیدالشهدا بااین قیام نشان داد که از
اسلامتااسلام فاصله زیادی هست،آموزههای دینی،یگانه است،اما
برداشتها متفاوت است،اوخوب میدانست که وقتی شکل حکومتی اسلام،با
روح آن در تعارض باشد،برداشت مردمعادی و تازه مسلمانها از
دین،جنبه طاغوتی و اشرافی پیدا میکند و کم کم روح واقعی واصیل
اسلام فراموش میشود.پس باید یک مصلح از جان گذشته بیاید،چه بهتر
که نوهرسول خدا، فرزند خلیفه مسلمین و امام شیعیان باشد. او باید با
حماسه و خون خود،تفاوتاسلام با اسلام را در تاریخ به یادگار بگذارد
و با«انقلاب اجتماعی» خود، به اصلاح جامعهدینی بپردازد.
ادامه مطلب ...