هیئت زوّارالحسین علیهم السلام

هیئت زوّارالحسین علیهم السلام

معرفی فعالیتهای هیئت زوّارالحسین(ع)
هیئت زوّارالحسین علیهم السلام

هیئت زوّارالحسین علیهم السلام

معرفی فعالیتهای هیئت زوّارالحسین(ع)

استقامت: پایدارى در دین


استقامت : پایدارى در دین


استقامت: پایدارى در دین


این واژه از ریشه «ق‌ـ‌و‌ـ‌م» است و براى آن معانى مختلفى مانند اعتدال[1]، ثبات و مداومت[2] استمرار[3]، پایدارى، ایستادن، درست شدن و قیمت‌نهادن[4] را بازگو کرده‌اند و معناى اعتدال شهرت بیشترى دارد.[5] برخى گفته‌اند: استقامت همان اقامه است; ولى اضافه شدن دو حرف «س» و «ت» معناى آن را تأکید مى‌کند.[6] در معنایى جامع مى‌توان گفت نظر به اینکه اصل واحد در این ماده، مفهومى است در برابر قعود و معناى اصلى آن به پاداشتن و فعلیت عمل است، استقامت با توجه به معناى‌طلبى باب استفعال، به‌معناى طلب قیام است و استمرار و استدامت و مانند آن از لوازم معناى اصلى به‌شمار مى‌آید.[7]
استقامت در مفهوم قرآنى آن اصطلاحى براى پایدارى در دین و مسیر حق در برابر کژیهاست.[8] اهل معرفت تعابیرى چون «اهل استقامت» و«منزل‌استقامت» را که مرحله‌اى از مراحل سلوک الى اللّه است به‌کار مى‌برند.[9] در نظر عارفان، استقامت برزخى است بین پرتگاههاى مخوف عالم تفرق و سدرة‌المنتهاى عالم جمع و روحى است که احوال سالکان بدان زنده و باقى‌است.[10]  
واژه استقامت به‌صورت مصدرى در قرآن نیامده است; اما صورتهاى فعلى و اسم فاعلى آن 47‌بار به‌کار رفته است: در 9 آیه، مشتقات فعلى استقامت 10 بار به صورتهاى «استقم» (هود/11، 112; شورى/42،15)، «استقیما» (یونس/10،89)، «استقیموا» (فصّلت/41،6) براى امر به استقامت، و به گونه «یستقیم» (تکویر/81‌،28) و «استقاموا» (توبه/9،7; فصّلت/41،30; احقاف/46، 13‌ـ‌14; جنّ/72،16) براى بیان آثار استقامت، استعمال شده است. در 37 آیه دیگر نیز واژه «مستقیم» که‌اسم فاعل مصدر استقامت است کاربرد دارد; از جمله در 51 آل‌عمران/3; 4 یس/36 و 61 زخرف/43.
بیشتر مباحث قرآنى استقامت مربوط به 9 آیه‌اى است که متضمن مشتقات فعلى استقامت است. در این آیات جز آیه‌7 توبه/9 که به موضوع استقامت در عهد و پیمان پرداخته سایر آیات، استقامت را در مورد توحید و سیر به سوى خدا مطرح کرده است.
همان‌گونه که واژه‌پژوهان براى استقامت چندین معنا برشمرده‌اند مفسران نیز در معنا و تفسیر آن معانى اعتدال*، و دورى از افراط و تفریط[11]، ثبات و دوام[12]، و طلب قیام[13] را بازگو کرده‌اند. تفسیر استقامت به طلب قیام به این صورت است که انسان در حال قیام وایستادن در متعادل‌ترین حالت و مسلط بر تواناییها و کارهاى خود است و این تسلط انسان را به شخصیت و شأن انسانى خود مى‌رساند تا بتواند کارهاى مناسب با استعداد انسانى خود را انجام دهد. به این جهت، از متعادل‌ترین حالت هر چیز به‌گونه‌اى که امکان نمایان شدن همه آثار و تواناییهاى آن وجود داشته باشد، به‌صورت استعاره با واژه «قیام» یاد مى‌شود، بنابراین، قیام عمود، این است که به‌صورت طولى برافراشته گردد و قیام عدل به گسترش عدالت در زمین است. استقامت نیز چون مصدر باب استفعال است و معناى طلب دارد به معناى طلب قیام و استدعاى ظهور همه آثار و منافع است. نمایان شدن همه ویژگیها و آثار هر پدیده‌اى نیز به حسب توانایى و شخصیت ذاتى آن گوناگون است; به‌طور مثال، استقامت طریق عبارت است از برخوردارى آن از هر چیزى که براى «راه» لازم است; مانند: هموارى، وضوح و به گمراهى نینداختن رهرو، و استقامت انسان در امرى آن است که شخص قیام به آن امر و اصلاح آن را از خود طلب کند، به‌گونه‌اى که کامل شود و فساد و نقص در آن راه نیابد، بنابراین، معناى استقامت در هر آیه‌اى با توجه به زمینه‌اى که استقامت در آن مطرح شده، متفاوت است; مانند قیام به حق توحید در عبودیت:«قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحى اِلَىَّ اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا اِلَیهِ» (فصّلت/41،6)، و ثبات بر ربوبیت حق در همه شئون زندگى و محافظت بر توحید در همه امور باطنى و ظاهرى: «اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا» (فصّلت/41،30) و قیام به وظایف دینى: «فَاَقِم وَجهَکَ لِلدّینِ حَنیفـًا» (روم/30،30)[14] و شاید به همین جهت مفسران، تفسیرهاى گوناگونى از استقامت در آیات مربوط ارائه‌کرده‌اند.[15]
براساس این تفسیر، استقامت مفهومى جامع‌تر از آنچه دیگر مفسران در معناى آن گفته‌اند دارد، زیرا چیزى را برپا داشتن به‌گونه‌اى که همه آثار آن ظاهر گردد مستلزم اعتدال، صبر* و ثبات در آن است، ازاین‌رو هر یک از این تعریفها را مى‌توان تعریف به لازم استقامت و آنها را به لحاظ مفهومى، مستقل از استقامت دانست، زیرا صبر در لغت به معناى حبس نفس و بردبارى در ناملایمات است و جنبه سلبى در آن لحاظ شده است، برخلاف استقامت که ویژگى اثباتى و ایجابى دارد و همچنین الزاماً در ناملایمات به‌کار گرفته نمى‌شود. شاید بتوان گفت با توجه به موارد کاربرد استقامت و صبر در قرآن، استقامت به معناى پافشارى و پایدارى در اصل دین و ارزشهاى دینى و عدم انحراف از راه حق به بیراهه‌هاى کفر و شرک و نفاق است که بیشتر بعد فکرى و عقیدتى در آن لحاظ شده است و صبر به معناى شکیبایى در برابر سختیهاى اطاعت و دشواریهاى مصائب و عدم تمکین در برابر طغیان‌شهوات است که بیشتر در مقام عمل متصور است[16]، افزون بر این، کاربرد استقامت و صبر در روایات[17] به‌صورت قسیم یکدیگر و به‌صورت دو مفهوم جدا از هم، بر استقلال مفهومى هریک دلالت دارد. اعتدال هم در لغت به معناى مراعات تساوى و حد وسط بین دو چیز[18] و ثبات به معناى دوام شئ است.[19] برخى گفته‌اند: ثبات ویژه امور مادى و استقامت مربوط به امور معنوى است.[20]
ویژگیهاى معنایى واژه استقامت به همراه مفهوم قرآنى آن‌که از زمینه طرح استقامت در آیات شکل مى‌گیرد، پیوستگى این مفهوم را با مجموعه‌اى گسترده از آیات و مفاهیم قرآن نشان مى‌دهد، زیرا تحقق استقامت در هر زمینه‌اى، افزون برهمراهى بااعتدال و صبر و ثبات، پرهیزاز هرگونه زیغ، ضلل، عوج، الحاد، فسق و فساد را مى‌طلبد، ازاین‌رو مفسران «عدل» (مائده/5،106) و «حنف» (انعام/6،79) را به استقامت معنا کرده‌اند[21] و برخى، صبر و ثبات را در آیات، مرادف استقامت دانسته‌اند[22] و زیغ[23]، فساد[24]، فسق[25]، عوج‌و‌الحاد[26] را به خروج از استقامت تعریف کرده‌اند. مفهوم قرآنى استقامت نیز بدان سبب که همه آیات (جز یک آیه) در یک نگاه کلى استقامت را در زمینه «توحید و باور به ربوبیت خداوند و سیر به سوى او بر اساس این باور»، مطرح کرده (همین مقاله => موارد استقامت) و مى‌توان از آن به «استقامت در دین» تعبیر کرد، با مفاهیمى چون صراط مستقیم، هدایت*، عبودیت، ایمان، عمل صالح، تقوا* و هرآنچه لازمه دیندارى است، پیوند دارد، زیرا استقامت در این مفهوم پس از پذیرش دین مطرح مى‌شود: «اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقـموا» (فصّلت/41،30; احقاف/46،13)، «فاستَقِم کَما اُمِرت» (هود/11،112) و استقامت به کمال رساندن مؤلفه‌هاى لازم دیندارى چون هدایت، %D

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد